دوستی احمقان، چون سرابْ ناپدید می شود و چون مِه می پراکَنَد . [امام علی علیه السلام]
پیامبر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اعظم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زکریاویسی ( یکشنبه 85/11/15 :: ساعت 6:1 عصر )
»» سخاوت و بخشندگى پیامبر صلى اللّه علیه و اله

پیامبر صلى اللّه علیه و اله بخشنده ترین و با سخاوت ترین فرد بود و در ماه رمضان چون باد وزان (هرچه را داشت مى پراکند و)، چیزى را باقى نمى گذاشت .

على علیه السلام وقتى که پیامبر صلى اللّه علیه و اله را وصف مى کرد، مى گفت : بخشنده تر و دست و دل بازتر از همه مردمان و راستگوتر و با وفاتر و نرمخوتر از همه بود و از همه قبائل قبیله اش محترمتر بود، هر که او را ناگهان مى دید، مى ترسید و هر که با او معاشرت مى کرد، دوستش ‍ مى داشت ، و در وصف او مى گفت : پیش از او و بعد از او کسى را نظیر او ندیده ام .

هرگز چیزى را که بر طبق موازین اسلام بود از آن حضرت نخواستند مگر آنکه مرحمت کرد. زمانى مردى خدمت آن حضرت رسید و درخواستى کرد، پیامبر صلى اللّه علیه و اله گوسفندى از گوسفندان بین جبلین (ناحیه اى بین کوه طى و کوه سلمى ) را به او مرحمت کرد و از میان قوم خود برگشت و گفت : مسلمان شوید که محمّد به قدرى مى بخشد که کسى از تنگدستى نهراسد.

هرگز چیزى از وى درخواست نکردند که در جواب ، نه بگوید. هفتصد درهم خدمت آن حضرت آوردند، پولها را روى حصیر قرار داد؛ سپس از جا برخاست و آنها را تقسیم کرد و هیچ مستمندى را ناامید نکرد تا پولها تمام شد.مردى خدمت آن حضرت آمد و درخواست کرد، فرمود: چیزى نزد ما نیست ولى به حساب ما بخر، هر وقت چیزى دست ما آمد، آن را ادا مى کنیم . عمر گفت : یا رسول اللّه ، خداوند شما را بر چیزى که توان آن را ندارید مکلف نکرده است ، پیامبر صلى اللّه علیه و اله از شنیدن این سخن ملول شد. مرد سائل گفت : انفاق کنید و براى خداى بزرگ از تنگدستى بیمى نداشته باشید. پیامبر لبخندى زد و آثار شادمانى در چهره اش نمودار شد.

وقتى که از حنین مراجعت فرمود، عربها مى آمدند و چیزى مى خواستند تا آن جا که به درختى پناه آورد و عباى حضرت به درخت گیر کرد. رسول خدا صلى اللّه علیه و اله ایستاد و فرمود: ((عباى را بدهید، اگر من به شمار این خارها نعمت داشتم همه را بین شما تقسیم مى کردم وانگهى شما هرگز مرا بخیل ، دروغگو و ترسو نمى یابید.))

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زکریاویسی ( یکشنبه 85/11/15 :: ساعت 5:53 عصر )
»» بخشى از اخلاق نیکوى پیامبر صلى اللّه علیه و اله

بخشى از اخلاق نیکوى پیامبر صلى اللّه علیه و اله

اخلاقیاتى که بعضى از دانشمندان و فقها آنها را گرد آورده اند و از بعضى اخبار آنها را برگزیده اند.

غزالى گوید:

رسول خدا صلى اللّه علیه و اله بردبارترین ، شجاعترین ، عادلترین ، و پاکدامن ترین مردم بوده است . با هیچ زنى که او را در ملکیت خود نداشت و یا به همسرى خود درنیاورده بود و یا از خویشاوندان محرم او نبود، تماس نداشت . از همه مردم بخشنده تر بود، هیچ دینار و درهمى شب در نزد او نمى ماند و اگر وجهى زیاد مى آمد و کسى را پیدا نمى کرد که به او بدهد و شب ناگهان مى رسید به خانه نمى رفت تا آن را به نیازمندش مى رساند و از آنچه خدا به او داده بود تنها به مقدار قوت سالانه خود از ساده ترین چیزى که در دسترس بود از خرما و جو برداشت مى کرد و بقیه آن را در راه خدا مى داد. کسى از او چیزى نمى خواست مگر این که به او مى داد.آنگاه به قوت سالانه خود مى پرداخت و از آن هم ایثار مى کرد، و چه بسا که خود پیش از پایان سال ، اگر چیزى به او نمى رسید محتاج مى شد.به دست خویش کفشش را وصله مى زد و جامه اش را مى دوخت و در امور خانه به خانواده خود خدمت مى کرد و با همسران گوشت خرد مى کرد. از همه کس با حیاتر بود، به چهره کسى خیره نمى شد و دعوت آزاده و برده را مى پذیرفت . و هدیه را قبول مى کرد اگر چه یک جرعه شیر بود و در برابر آن هدیه مى داد.

مال صدقه را نمى خورد. و در پاسخ دادن به سخن کنیز و فرد تهى دست تکبر نمى ورزید. براى پروردگار خشمگین مى شد، نه براى خود. حق را اجرا مى کرد اگر چه به زیان خود یا اصحابش تمام مى شد. از طرف گروهى از مشرکین پیشنهاد کمک در مقابل گروه دیگرى از مشرکین به آن حضرت شد در حالى که او کم باور بود و حتى به یک فرد نیازمند بود تا بر یارانش بیفزاید اما نپذیرفت و فرمود: ((من از مشرک کمک نمى طلبم .)) جنازه یکى از فضلاى اصحاب و نیکانشان که در بین یهودیان کشته شده بود پیدا شد، بر ایشان از راه ظلم وارد نشد و علاوه بر حق از آنها نخواست و صد شتر دیه پرداخت کرد در حالى که اصحاب آن حضرت به یک شتر نیازمند بودند تا باعث تقویت آنها شود، و از گرسنگى سنگ به شکم مبارکش مى بست ، هر خوراکى را که حاضر بود میل مى کرد، درباره آنچه موجود بود نمى پرسید و آن را رد نمى کرد و از خوردن غذاى حلال خوددارى نمى فرمود. اگر خرمایى بدون نان به دستش ‍ مى رسید میل مى کرد و اگر کبابى پیدا مى کرد مى خورد و اگر نان گندم یا جو موجود بود مى خورد و اگر حلوا و یا عسلى بود مى خورد و اگر شیر بدون نانى مى یافت به آن اکتفا مى کرد و اگر خربزه تازه اى بود، مى خورد. در وقت غذا خوردن تکیه نمى داد و روى سفره نمى نشست بلکه حوله اى زیر پاهایش مى انداخت .

از نان گندم سه روز متوالى سیر نخورد تا به دیدار خدا شتافت و این اعمال را از باب ایثار و به خاطر کمک به دیگران مى کرد نه به دلیل فقر و نه به سبب بخل . دعوت به مهمانى را قبول مى کرد و به عیادت بیماران مى رفت ، و تشییع جنازه مى کرد. در بین دشمنانش تنها و بدون پاسدار راه مى رفت ، از همه مردم متواضع تر بود و از همه ساکت تر اما نه از راه کبر و سخنش رساتر از همه بود بدون کلام زاید و خوشروتر از همه مردم بود؛ هیچ امرى از امور دنیا او را وحشت زده نمى ساخت . هر لباسى که ممکن بود مى پوشید؛ گاهى پارچه اى به دور خود مى پیچید و گاهى برد مخصوص یمنى و گاهى جبه پشمى ، هر پوشیدنى اى را که از راه مباح در اختیار داشت مى پوشید. انگشترى اش نقره بود، که به انگشت کوچک دست راست و چپش مى کرد. بر پشت مرکب خود، برده و غیر برده را سوار مى کرد.  بر هر چه ممکنش بود، از قبیل اسب ، شتر، استر شهبا و الاغ ، سوار مى شد و گاهى پیاده و با پاى برهنه بدون ردا و عمامه و کلاه راه مى رفت . از بیماران در دورترین نقطه شهر عبادت مى کرد. بوى خوش را دوست مى داشت و از بوهاى بد ناراحت مى شد. با تهیدستان همنشین و با مستمندان هم خوراک مى شد، و صاحبان فضیلت را براى اخلاق خوبشان گرامى مى داشت و با شرافتمندان به نیکوکارى برخورد مى کرد. با خویشاوندان صله رحم مى کرد بدون این که دیگران را بر ایشان مقدم بدارد. بر کسى ستم روا نمى داشت . هر که از او معذرت مى خواست ، عذرش را مى پذیرفت . شوخى مى کرد ولى جز سخن حق نمى گفت . مى خندید اما نه با صداى بلند. بازى مباح و مجاز را مى دید و نهى نمى فرمود. کسى با صداى بلند با آن حضرت صحبت مى کرد، تحمل مى فرمود. یک ماده شتر و گوسفندى داشت که خود و اعضاى خانواده اش از شیر آنها تغذیه مى کردند. غلامان و کنیزانى داشت ، از نظر خوراک و پوشاک بر آنها برترى نداشت ، جز در کار خدایى و یا کارى که ناگزیر بر صلاح خودش بود، وقت را نمى گذراند. به باغهاى اصحابش تشریف مى برد.

هیچ مستمندى را به سبب بى چیزى و درماندگى اش تحقیر نمى کرد، و هیچ شاهى را به سبب سلطنتش اهمیت نمى داد، براى هر دو، در پیشگاه خدا یک نوع دعا مى کرد.

خداوند اخلاق خوب و سیاست کامل را در آن حضرت با وجود این که بى سواد بود جمع کرد، نه مى توانست بنویسد و نه بخواند، در مناطق کوهستانى و بیابانهاى خشک ، در حال گوسفند چرانى و یتیمى که نه پدر داشت و نه مادر، بزرگ شد. پس خداوند تمام اخلاق نیک و راه و رسم پسندیده و شرح حال گذشتگان و آیندگان ، و آنچه را که باعث نجات و رستگارى در آخرت و غبطه در امر خیر و موفقیت در دنیا بود و با واجب و ترک امور زاید ارتباط داشت به آن حضرت آموخت ، خداوند ما را به اطلاعت از دستور او و پیروى از رفتار او، موفق بدارد. (( آمین رب العالمین . ))



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زکریاویسی ( یکشنبه 85/11/15 :: ساعت 5:11 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اعظم
سخاوت و بخشندگى پیامبر صلى اللّه علیه و اله
بخشى از اخلاق نیکوى پیامبر صلى اللّه علیه و اله

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 1673
» درباره من

پیامبر

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب